اما آمارها نشان میدهد در فاصله چند ماهه تا سال 1400، آموزش و پرورش فاصله زیادی برای رسیدن به این چشمانداز دارد.
در کشور با کمبود تکنسینروبهرو هستیم
محمود فرشیدی، وزیر سابق آموزش و پرورش در گفتوگو با ما ضمن اشاره به اینکه مهندس، تکنسین و کارگر سه ضلع مثلث کار و تولید در حوزه صنعت محسوب میشوند، میگوید: ما در کشور تعداد زیادی مهندس و کارگر داریم، اما کسی که بتواند پیام مهندس را برای کارگر ترجمه کند تا پروژهها با کیفیت بیشتری اجرا شوند تکنسین است که متأسفانه در این زمینه با کمبود مواجه هستیم.
بیتوجهی آموزش و پرورش به توسعه رشتههای مهارتی
مهندس فرشیدی مـیافـزایـد: اگـر در خصوص رشتههای فنی و حرفهای و آینده شغلی این رشتهها اطلاعرسانی شود به طور حتم دانشآموزان و اولیای آنها گرایش بیشتری به این رشتهها پیدا خواهند کرد، اما متأسفانه آموزش و پرورش به دلیل کمبود بودجه و پرهزینه بودن آموزش رشتههای فنی و حرفهای به طور غیرمستقیم همه توان خود را صرف تبلیغات رشتههای تئوری بهویژه تجربی کرده است و به همین دلیل این رشته متقاضی بیشتری دارد. وی با بیان اینکه آموزش و پرورش به دلیل کسری بودجه سرمایهگذاری قابل قبولی در گسترش رشتههای مهارتی نکرده است، تصریح میکند: آموزش و پرورش کشور ما همواره با کسری بودجه مواجه بوده است و با توجه به اینکه سرانه یک هنرجو به مراتب بیشتر از سرانه یک دانشآموز معمولی است، این مهم همواره مورد غفلت واقع شده است. وی میگوید: آموزش و پرورش نتوانسته با صنعت ارتباط برقرار کند و هنرستانها را در مسیر خط تولید قرار دهد تا علاوه بر هنرستان، مربی و هنرجو نیز بتوانند با انتخاب پروژههای صنایع از این طریق کسب درآمد کنند. البته این قانون وجود دارد و به ارتباط هنرستانها با صنعت تأکید شده است اما به دلیل برخی تنگنظریها تاکنون این مهم از سوی آموزش و پرورش به طور جدی پیگیری نشده و به همین دلیل تحقق نیافته است.
ضرورت توسعه هنرستانها در مناطق محروم
فرشیدی ادامه میدهد: اگر آموزش و پرورش بتواند با کمک خیران در مناطق محروم کشور هنرستان تأسیس کند به طور حتم مورد اقبال دانشآموزان و اولیای آنها واقع خواهد شد، چرا که دانشآموزان با رفتن به این هنرستانها و کسب آموزشهای فنی با گرفتن دیپلم میتوانند به عنوان تکنسین وارد بازار کار شوند و ضرورت ندارد به دانشگاه رفته و پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه دنبال کار بروند.
وی یکی از اشتباههای آموزش و پرورش را واگذاری آموزشکدههای فنی و حرفهای به وزارت علوم عنوان میکند و میگوید: آموزشکدههای فنی و حرفهای که به نوعی پشتوانه هنرستانها در آموزش و پرورش بودند به وزارت علوم منتقل شدند درحالی که پیش از آن، دانشآموزان پس از اتمام دوره هنرستان به عنوان تکنسین وارد بازار کار میشدند و در صورت نیاز به کسب مهارت بیشتر میتوانستند از طریق این آموزشکدهها ادامه تحصیل دهند، اما اکنون که این آموزشکدهها به وزارت علوم واگذار شده، دانشآموزان به دلیل محدودیت کسب مهارت، ترجیح میدهند پس از اتمام دوره متوسطه دوم وارد دانشگاه و پس از چهار سال با عنوان کارشناس یا مهندس دانشآموخته شوند که این مسئله بر کمبود تکنسین و افزایش تعداد دانشآموختگان بیکار دامن میزند.وی با اشاره به اینکه طی دوره وزارت خود در آموزش و پرورش مجوز تأسیس دانشگاه فنی و حرفهای برای آموزش مربیان هنرستان را از وزارت علوم اخذ کرده بود، میافزاید: ما در تلاش بودیم دانشگاهی مانند دانشگاه فرهنگیان که برای تربیت معلم تأسیس شده بود، برای آموزش و تربیت مربی هنرستان تأسیس کنیم تا کمبود مربی هنرستان در آموزش و پرورش برطرف شود که با روی کار آمدن دولت جدید این مهم مورد غفلت واقع و همان آموزشکدههای فنی و حرفهای نیز به وزارت علوم واگذار شد و نتیجه آن بیتوجهی آموزش و پرورش به توسعه هنرستانها و گرایش دانشآموزان به رشتههای غیر مهارتی در کشور گردید.
تبلیغات غیرمستقیم برای هدایت دانشآموزان به رشتههای نظری
ابراهیم سحرخیز، معاون اسبق آموزش متوسطه در خصوص دلایل بیرغبتی دانشآموزان به رشتههای مهارتی دبیرستان میگوید: عوامل مختلفی در این زمینه تأثیرگذار است، اما مهمترین عامل، بیتوجهی دولت و نظام آموزش و پرورش به توسعه هنرستانها و رشتههای مهارتی است، زیرا رشتههای مهارتی علاوه بر نیاز به تعداد بیشتر مربی در مقایسه با دبیر، نیازمند سرمایهگذاری بیشتر برای فضای کارگاهی و هزینه زیاد برای تهیه لوازم مصرفی دانشآموزان است، عملاً آموزش و پرورش شعار میدهد و تلاشی برای توسعه رشتههای مهارتی نمیکند.
وی با اشاره به اینکه آموزش و پرورش برای اداره مدارس دولتی سرانه پرداخت نمیکند و اغلب مدارس دولتی با کمکهای مردمی اداره میشود، میافزاید: به طور حتم نمیتوان انتظار داشت هنرستانها بدون پرداخت سرانه و با کمکهای مردمی اداره شوند، چرا که کارگاههای فنی نیازمند تجهیزات بهروز و تازهترین فناوریهای حوزه صنعت هستند و تأمین این منابع نیازمند هزینه بالایی است.
به همین دلیل آموزش و پرورش تلاشی برای توسعه رشتههای مهارتی نمیکند، در عوض مافیای کنکور و بخش خصوصی با تبلیغات غیرمستقیم دانشآموزان را به رشتههای تجربی و تا حدودی ریاضی هدایت میکند. وی میگوید: متأسفانه با تدوین و تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز مسیر هدایت تحصیلی در ایران اصلاح نشده است و به دلیل حاکمیت کنکور، وزارت علوم همچنان مقاصد خود را که توسعه رشتههای نظری است، پیش میبرد.
وزارت آموزش و پرورش سیاستهای کلی نظام را برای چه روزی گذاشته است؟!
وی با این پرسش که وزارت آموزش و پرورش سیاستهای کلی نظام و فرامین رهبری را برای چه روزی گذاشته است، ادامه میدهد: قرار بود بر اساس سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نظام جامع هدایت تحصیلی مستقر شود تا از دوران کودکی ذائقه کودکان را به سوی رشتههای مهارتی هدایت کرد، همچنین در برنامه ششم توسعه پیشبینی شده بود تا سال 1400 از مجموع دانشآموزان در دوره دوم متوسطه 50 درصد در رشتههای مهارتی تحصیل کنند، اما متأسفانه نه تنها این مهم تحقق نیافته است، بلکه در مقایسه با سال تحصیلی 91-90 که سهم رشتههای مهارتی 44 درصد بوده است، اکنون این سهم حدود 10 درصد کاهش و در واقع سهم عمده رشتههای مهارتی به رشتههای کامپیوتر و حسابداری اختصاص یافته است و تعداد تکنسینهای این رشتهها بیش از نیاز بازار کار کشور است. البته این مشکل فقط مربوط به این دولت نیست و سنگ بنای آن در دولتهای پیشین گذاشته شده است.
کمبود 20 هزار استادکار در آموزش و پرورش
سحرخیز با اشاره به کمبود 20 هزار استادکار در هنرستانهای کشور میگوید: آموزش و پرورش میتواند کلاسهای رشتههای نظری را با استفاده از معلمان خرید خدمت، حقالتدریس، ساعتی و حتی پروژهای اداره کند، اما تدریس در هنرستان نیازمند مهارت و دانش فنی است و استادکاری که مهارت و دانش فنی داشته باشد حاضر نمیشود به صورت حقالتدریس و یا پروژهای کار کند، بنابراین در صورت توسعه هنرستانها و رشتههای فنی، آموزش و پرورش به دلیل کسری بودجه با مشکل مواجه خواهد شد، به همین دلیل به طور غیرمستقیم دانشآموزان را به انتخاب رشتههای نظری هدایت میکند.
وی ادامه میدهد به طور حتم نظام جامع هدایت تحصیلی فقط با آموزش و پرورش به مقصد نمیرسد و نیازمند همکاری وزارتخانههای علوم، آموزش و پرورش و همچنین شورای عالی انقلاب فرهنگی است تا تمهیداتی اندیشیده شود که برای دانشآموزان از دوران ابتدایی که وارد مدرسه میشوند تا پایان دوره تحصیلات، براساس نقشه آمایش سرزمین و نیاز کشور به منابع انسانی برای توسعه کشور برنامهریزی شود. اما متأسفانه آموزش و پرورش و وزارت علوم نگاه کالایی به مسئله آموزش دارند و به دنبال ترویج آموزشهای ارزانقیمت هستند که برای دولت هزینهای نداشته باشد؛ چرا که به آموزش به عنوان سرمایه نگاه نمیکنند. وی میافزاید: در دهههای گذشته وزیر آموزش و پرورش علاوه بر معاون آموزش متوسطه، معاون فنی و حرفهای داشت، اما متأسفانه در ساختارهای جدید باوجود تأکید بر افزایش رشتههای مهارتی، این معاونت از وزارت آموزش و پرورش حذف شد، این در حالی است که نهضت سوادآموزی در ساختار آموزش و پرورش معاون دارد اما معاونت فنی و حرفهای با دفتر کاردانش ادغام شد. به گفته وی تا زمانی که به مقوله آموزش در حوزه آموزش و پرورش و وزارت علوم به عنوان سرمایه نگاه نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم آموزش منجر به تولید منابع انسانی مورد نیاز کشور شود.
کاهش تکنسین و افزایش دانشآموختگان بیکار
وی ادامه میدهد: براساس اعلام وزیر آموزش و پرورش در سالهای اخیر مدارس غیردولتی کشور از 8 به 14درصد رسیده است، اکنون این پرسش مطرح میشود که چند درصد این مدارس هنرستان هستند و چرا مدارس غیردولتی ویژه رشتههای نظری تأسیس شده است؟ مگر طبق برنامه ششم توسعه و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش این وزارتخانه مکلف به توسعه رشتههای مهارتی نشده است، پس چرا به مدارس غیردولتی برای رشتههای نظری مجوز میدهد؟! با این رویکرد آموزش و پرورش به کالایی تبدیل شده که اگر خانوادهها بخواهند فرزندشان آموزش بهتری دریافت کند باید پول بیشتری هزینه کنند و نتیجه آن میشود گرایش دانشآموزان به رشتههای نظری بهویژه تجربی و هدایت تعداد اندکی از دانشآموزان کم درآمد و درسنخوان به رشتههای مهارتی بهویژه کاردانش. در حالی که در کشورهای توسعه یافته اولویت نخست مدارس سمپاد و استعدادهای درخشان رشتههای «کار دانش» و «فنی و حرفهای» است. به همین دلیل این مدارس از جایگاه ویژهای برخوردارند و تعداد اندکی از دانشآموزان به رشتههای نظری هدایت میشوند اما در کشور ما رشتههای مهارتی در مدارس سمپاد و استعدادهای درخشان و مدارس هیئت امنایی جایگاهی ندارد.
به گفته سحرخیز ما در کشور مرکزی به عنوان مرکز سیاستگذاری برای آموزشهای مهارتی نداریم و این آموزشها در کشور رها شده است، به همین دلیل هیچ زیرساخت و نقشه راهی برای آینده ندارد و وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و دانشگاه علمی -کاربردی هر یک به موازات دیگری و براساس علاقه و سلیقه خود پیش میروند و به فکر توسعه زیرساختهای آموزشی با هدف تولید نیروی انسانی کارآمد برای کشور نیستند. بنابراین تا نگاه کالایی وزارتخانههای متولی به آموزش اصلاح نشود نمیتوان از وضعیت موجود خارج شد و هر روز از تعداد نیروی تکنسین کاسته و بر تعداد دانشآموزان پشت کنکور و دانشآموختگان بیکار کشور افزوده میشود.
نظر شما